اين كتاب حاوي قصه هايي از فرماندهان دفاع مقدس است كه رحيم مخدومي، احمد كاوري، داوود اميريان، علي اكبر خاوري نژاد، حسن گلچين، هادي جمشيديان و عباس پاسيار و... به نگارش درآورده اند.
فرمانده من/ رحيم مخدومي، احمد كاوري، داوود اميريان/ علياكبر خاورينژاد/ حسن گلچين/ هادي جمشيديان و عباس پاسيار/ انتشارات سوره مهر/ سال 1390/ 102 صفحه/ 1900 تومان
اين كتاب حاوي قصه هايي از فرماندهان دفاع مقدس است كه رحيم مخدومي، احمد كاوري، داوود اميريان، علي اكبر خاوري نژاد، حسن گلچين، هادي جمشيديان و عباس پاسيار و... به نگارش درآورده اند.
«من روز عاشورا برمي گردم، شب هور، رمز يا زهرا (س)، فستيوال انفجار و گلوله، مثل گل سرخ، عقد آسماني و مسيح كردستان» عناوين قصه هاي اين مجموعه را تشكيل ميدهند.
در قسمتي از كتاب آمده است:
«آدم هاي كوچك اندام ولي بزرگ منش را دوست دارم. وقتي شيفته شان مي شوم سعي مي كنم به هر طريقي با آنها رفاقت كنم. امروز بخت با من يار شده كه ساعتي در ماشين فرمانده گردان باشم و با هم به «كرخه كور» برويم و ...»
كتاب « فرمانده من »كه چاپ اول آن در سال 69 صورت پذيرفت، جزو كتاب هاي نقره اي سوره مهر است. كتابهاي نقرهاي سوره مهر همواره يكي از پرفروش ترين كتابهاي انتشارات محسوب مي شود.
حاج حسين
گاهي آنقدر مارا ميدواند كه همگي از نفس ميافتاديم و تازه بعد ميبايست سينهخيز ميرفتيم و غلت ميزديم. البته او همه اين كارها را همراه ما و حتي زودتر از ما انجام ميداد. اگر ما را پا برهنه ميكرد تا روي سنگها و خارها بدويم، خودش زودتر از بقيه پوتينها را در ميآورد وگاهي كه احياناً اشتباهي از كسي سر ميزد و تنبيه ميشد، خود او نيز پا به پاي شخص خاطي تنبيهات را انجام ميداد. اين گونه رفتارها صميميت خاصي بين او و بچهها ايجاد كرده بود. اسم تك تك ما را ميدانست و با همه دوست همدم شده بود. در جاي خودش با بچهها شوخي ميكرد و خلاصه خيلي مهربان بود. در مسابقات فوتبال و تنيس و دو مثل بقيه شركت ميكرد و در موقع لزوم هم بسيار جدي و متين بود.
حاج حسين ارادت خاصي به حضرت زهرا (س) داشت و خود را غلام خانم ميدانست. تا اسم آن حضرت را ميشنيد اشك در چشمان حلقه ميزد. هر وقت، برادر مداح، رضا پوراحمد، در مدح حضرت فاطمه (س) نوحه ميخواند، حاجي از خود بيخود ميشد و روحش پرواز ميكرد و جانش در ناله و اشك ميسوخت. او به حضرت امام قدس سره نيز علاقه داشت و عشق ميورزيد و در عزاداريها و مجالس دعا، كراراً از بچهها ميخواست كه ستاره فروزان جماران را بيشتر دعا كنند.
يكي از خصوصيات اخلاقي حاج حسين، تواضع بود. فروتني او به قدري بود كه گاه جارو به دست ميگرفت و اتاقها را جارو ميزد. اگر ظرف كثيفي در جايي افتاده بود فوراً آنرا ميشست و به تداركات تحويل ميداد. او براي تمام بچهها سرمشقي نمونه بود و همه دوستش داشتند. حتي در نمازهاي جماعت نيز هميشه در صف آخر ميايستاد و هيچوقت خود را برتر از ديگران نميدانست. (قسمتي از صفحه 40 كتاب)
فرآوري: رويا فهيم